پروژه فیلادلفیا

پروژه فیلادلفیا

پروژه فیلادلفیا Philadelphia Experiment یا ”پروژه رنگین کمان” یکی از آزمایشات مخفی آمریکا در سال ۱۹۴۳برای ایجاد کردن تونل زمان و مکان بود. این آزمایش به طرز وحشتناکی پایان یافت و اگرچه اثرات آن هنوز در نقاط اطراف بندر فیلادلفیا دیده می شود نیروی دریایی آمریکا که مسئول این پروژه بود همچنان آن را انکار می کند.
آزمایشی که در فیلادلفیا صورت گرفت بعدها به طرز اسرار آمیزی یا پروژه مشابهی به نام ” پروژه مونتاک” در سال ۱۹۸۳ پیوند خورد و حتی پای انسانهای عصر آینده و گذشته و حتی بیگانگان را به میان کشید.
برای مشاهده گزارش پرونده نیروی دریایی اینجا را کلیک کنید.
پیش از جنگ و در طول جنگ جنگ جهانی دوم نیروی دریایی آمریکا دست به آزمایشاتی برای نامرئی کردن کشتی ها و هواپیماها زد. این نامرئی کردن به گونه ای بود که رادارها دیگر قادر به ردیابی این وسایل نباشند و به این منظور کل جرم وسیله مورد نظر باید کاملا وارد بعد دیگری از زمان-فضا می شود تا جرم آن قابل ردیابی و بمباران شدن نباشد. تحت نظر بزرگترین فیزیکدانان قرن از جمله “نیکلاس تسلا” و “ جان ون نیومن” این پروژه در مساحتی بیش از ۵۰ هکتار در کنار بندر فیلادلفیا شروع به کار کرد.

نیکلاس تسلا در میان امواج الکتریسیته…زندگی پر از راز او و مرگ جعلی اش توسط دولت آمریکا بسیار شک برانگیز است در حالیکه اعلام شد او در سال ۱۹۵۷ مرده است جسدش به هیچ کس نشان داده نشد و شاهدان عینی او را در سال ۲۰۰۱ نیز زنده دیده اند در حالیکه همچنان دست به آزمایشات غیر قابل بخشش و قربانی کردن انسانها می زند.

جان فوون نیومن – همکار تسلا که مسئول برژه فیلادلفیا و مونتاک بود. بیش از ۴۰۰ دانشمند یهودی – آلمانی روی این پروژه کار می کردند که انیشتن نیز در میان آنها بود.
در آزمایشات اولیه با کمک دستگاههای بسیار عجیبی که تسلا ساخته بود تیم پژوهشی قادر بود وسایل کوچکی مثل میز و صندلی را ناپدید کند – به بعدی ناشناخته وارد کند و سپس آنها را بازگرداند.
این آزمایشات پیش از آغاز جنگ جهانی دوم آغاز شده بود و کاملا واضح است که جنگ جهانی دوم پیش بینی شده و با برنامه ریزی قبلی صورت گرفته بود. در این میان تعداد کثیری از یهودیان آلمان و آمریکا مخارج این پروژه عظیم را می پرداختند!
بعد از آزمایشات اولیه که تحت فرمان نیروی دریایی آمریکا صورت می گرفت تصمیم بر آن شد که تعدای حیوان از جمله گوسفند و بز را در داخل یک کشتی قرار دهند و آن را به بعد دیگری بفرستند. این حیوانات داخل قفسهای فلزی و در عرشه کشتی بودند. کشتی برای چند دقیقه کاملا ناپدید شد ولی وقتی برگشت تعدای از حیوانات گم شده بودند و بقیه هم آثار سوختگی روی بدنشان دیده می شد. قرار بر این شد که تا کامل شدن پروژه هیچ انسانی مورد تست قرار نگیرد ولی با این حال در ۱۲ آگوست ۱۹۴۳ کشتی USS Eldridge با تمام خدمه اش مورد تست قرار گرفت.
ملوانان خبر نداشتند که چه اتفاقی قرار است بیفتد. دستگاهها شروع به کار کردند و کلید ها زده شدند. کشتی با کلیه مردان داخلش ناپدید شدند. تا چهار ساعت بعد که دوباره در بندر فیلادلفیا ظاهر گشتند. شاهدان ماجرا گزارش می دهند که یک هاله سبز فسفری تمام کشتی را احاطه کرده بود.

خدمه کشتی در آتش می سوختند ..تعدادی دیوانه شده بودند..تعدادی دچار حمله قلبی بودند…تعدادی در بدنه و دیوارهای کشتی ذوب شده بودند و زنده جان می دادند. بقیه خدمه مرده بودند. گزارشات نیروی دریایی حکایت از این دارد که چند ملوانانی که زنده مانده بودند در عرض چند هفته در جلوی چشم حاضران ناپدید شدند. ( یا بخار شدند یا به بعد دیگری انتقال یافتند).
سوال این بود که در این چهار ساعت کشتی به کجا رفته بود؟ دو بازمانده ای که در این کشتی حضور داشتند ادعا می کنند که در این چهار ساعت کشتی در یک تونل زمانی ۴۰ ساله وارد شده بود. یعنی از سال ۱۹۴۳ به سال ۱۹۸۳ و دقیقا در زمان آزمایش مشابهی به نام ” پروژه مونتاک” وارد شده بود. چرا و چگونه ؟ معتقدند که بیگانگان یعنی فضاییان در این میان نقشی فعال داشته اند. اگرچه گزارشات حضور چندین کشتی فضایی از انسانهای آینده را نیز در زمان این آزمایش تایید می کنند.
قضیه از این قرار است که ۴۰ سال بعد از آزمایش فیلادلفیا همان دانشمندانی که نامشان ذکر شد دست به آزمایش مشابه دیگری در مکانی نزدیک فیلادلفیا زدند. نام این پروژه در پرونده های نیروی دریایی ” پروژه مونتاک” است. کشتی ای که در سال ۱۹۴۳ ناپدید شده بود در تونل زمان به سال ۱۹۸۳ و در زمان انجام پروژه مونتاک جهش کرده بود. در این میان دو نفر از خدمه به نامهای “دانکن” و ” بیلک” از کشتی بیرون پریدند و در سال ۱۹۸۳ باقی ماندند در حالیکه خود کشتی و سایر خدمه به سال ۱۹۴۳ بازگشت و تمام آنها جان باختند.
این دو بازمانده عضو خدمه نیروی دریایی نبودند بلکه دو محقق و دانشمند فیزیکدان و از دوستان “جان فون نیومن” و “نیکلاس تسلا” بودند که به هر دلیلی آن روز در عرشه کشتی Eldridge حضور داشتند و در زمان مناسب به ۴۰ سال در آینده سفر کردند. طبق گزارشات خودشان ” جان فون نیومن” دو قایق نجات را از پیش برای گرفتن آنها از آب آماده کرده بوده است. آلبک می گوید” وقتی ما را از آب گرفتند و پیش فون نیومن بردند او پیر شده بود و به ما گفت که چهل سال است منتظر رسیدن شما هستم”. مشخص است که این سفر ۴۰ ساله در زمان با موفقیت و همانطور که این دانشمندان پیش بینی کرده بودند انجام شده است. به گفته ” دانکن” و ” بیلک” یک نفر سوم هم همراه آنها بوده است ولی به سبب اشتباهی که در ساعت زمانی او اتفاق افتاده بود پس از ورود به سال ۱۹۸۳ او در هر ساعت به اندازه یک سال پیر می شد و ظرف چند روز مرد.
“دانکن” و ” بیلک ” هم اکنون در نیویورک زندگی می کنند و چند مصاحبه خصوصی بدون ذکر نام انجام داده اند. به گفته ایشان این اولین باری نبوده که سفر در زمان صورت گرفته است. ” دانکن” با دادن مشخصات و مدارک بسیاری ثابت کرده است که برای سفر در زمان تنها به سه وسیله نیاز است و بعد از گشوده شدن تونل به هر زمانی امکان سفر هست.

نیازی به لباس مخصوص یا هیچ گونه امکانات عجیب و غریب نیست. این وسایل و آنتها هم روی زمین و هم مایلها زیر زمین در “مونتاک” کشیده شده اند. ” بیلک ” نشان داد که در سال ۱۹۴۳ آنها به مریخ فرستاده شده بودند تا شهرهای متروک و تونلهای زیر زمینی مریخ را بازرسی کنند. به گفته او مریخ هزاران سال است که متروک شده و سکنه ندارد ولی هوای آن قابل تنفس و زندگی است.
به گفته دانکن یک تیم ۲۰ نفره به همراه او به آینده و سال ۶۵۳۵ میلادی فرستاده شدند. آنجا سکنه ای دیده نشده بوده. آنها در میدانی عظیم که یک مجسمه غول آسا از یک اسب طلایی در وسط آن قرار داشته دیدن کردند. بنا بر این اظهارات این آزمایش بارها تکرا شده و هر بار آنها در همین مکان وارد شده بودند گویی که جای دیگری در سال ۶۵۳۵ وجود ندارد.
همچنین گزارش می دهند که در زمان آزمایشات آنها چند کشتی فضایی بر فراز مونتاک پدیدار شدند که قصد هیچ نوع دخالتی نداشتند فقط مشاهده می کردند. متاسفانه تونل زمانی که ایجاد شده بود یکی از این یوفو ها را به داخل خودش کشید و به سال ۱۹۴۳ انتقال داد. در این شرایط افرادی که در سال ۱۹۴۳ بودند یوفو را یافتند. به گزارش ” دانکن” چند یوفویی که در سال ۱۹۸۳ بودند از آینده آمده بودند تا کارها را زیر نظر داشته باشند. همچنین اطلاعات فوق العاده سری در مورد ” اوریون” و ” گری ها” و نقش آنها در دادن این تکنولوژی به زمینیان برای سفر در زمان وجود دارد که قابل ذکر در اینجا نمی باشد.
تونل زمانی که در بندر مونتاک فعال است سبب اتفاقات غیر منتظره و عجیبی شده است که حتی مردم عادی هم آن را مشاهده کرده اند. از آن جمله است یافته شدن جسد هیولا یا موجود افسانه ای در سواحل مونتاک. با توجه با جریان داشتن سفرهای زمانی و آزمایشات بسیاری که در این بندر رخ می دهد کاملا طبیعی است که تونلی در ماقبل تاریخ یا در زمان باستان گشوده شده باشد و این هیولا از آن زمان به این زمان پرتاپ شده است.

اگرچه این اولین بار نیست که موجودی عجیب و غریب در مونتاک پیدا می شود. طبق گزارشات بارها اجساد موجوداتی مشابه گاهی کوچکتر از این در سواحل مونتاک به گل می نشینند و می توان حدس زد که فقط یکی از هزار جسد از اقیانوس به ساحل کشیده می شود. طبق اطلاعاتی که ” دانکن” و ” بیلک” می دهند چندین بار در زمانی که آنها مشغول فعالیت در کانالهای زیر زمینی مونتاک بودند هیولاهایی از کنترل خارج شده و از تونل بیرون می آمدند که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از دانشمندان شده بود.

قسمت 2

* توضیح مختصر اینکه ، جاه طلبی در علم و کاوشهای علمی ، گاه به کارهای جنون آمیزی منجر می گردد ، که پروژه مونتاک یکی از این افزون طلبی های علمی است ، هنوز که هنوز است رازهای سر به مهر این حادثه ی واقعی در محافل علمی و بعضا مکاتب اسراری سراسر دنیا گشوده نشده باقی مانده است .

بیایید در مقابل این هجوم رسانه ای  و جنگ نرم، سیل اطلاعات صحیح و ناصحیح ، سره  را از نا سره  بادیدگاهی تحلیلی مبتنی بر روش علمی و بدون غرض  و پیش داوری های احساسی تشخیص دهیم و به نقد وبررسی این پروژه های  بلند پروازانه که تبعات آن گاه باعث از بین رفتن جان ومال انسانها ی بیشماری شده و می شوند ، نگاه دقیقتری بیندازیم و بدون دخالت عقاید شخصی و سو گیری و بانگاهی پژوهشگرانه و بی طرف ، دلیل بروز این پروژه  و پروژه های مشابه مثل : پروژه ی سوپر من /  ,… mk-ultra را بیابیم و این امر ممکن نیست با تحلیل اخبار و گزارشات از منابع مختلف و مقایسه آنها با سیستمهای استراتژیکی تفکر مثل (6w+3h ) چرخه رادار(RADAR.) چرخه PDCA)) 6 سیگما وانواع مختلف روشهای تفکر انتقادی وتحلیلی که در کتابهای مدیریت استراتزیک آمده و متفکران داخلی و خارجی  در مورد آن پرداخته اند.

چه بهتر که همیشه خودمان در کشورعزیز مان ایران درا ین  زمینه های پژوهشی پیشقدم باشیم وبا یاری  هم با دانش افزایی و تحلیل و بررسی مسایل شگفت انگیز این جهان ، پرده از اسرار پشت سر آن برداریم .به امید آن روز.

—————————————————————————————

montaukradar.jpg

montauk.jpg

pink.jpeg

radwinse.jpeg

emitter.jpeg

bunker1.jpeg

montauk.gif

 

پروژه Montauk سفری در زمان

مجوز  آزمایشات مسافرت در زمان در ماه ژوئن l992 صادر شد و ازآن موقع تاکنون موجی از  توطئه های پنهانی و پرسشهای بی جواب را برای کسب اطلاعات بیشتر از زمان را به دنبال داشته است.

مروری بر Montauk: ماجراهای همزمانی ، به دنبال پاسخ به پرسش بسیاری از کسانی که کنجکاو دانستن در این زمینه بودند به فرجام رسید واین آزمایش نقطه پایانی بود ، بر سر آغاز  طرح پرسش ها و ارائه سناریویی استادانه که ما را در آستانه راهی قرار داد، مسیری که ، ارتباط مستقیم  با مکاتب بزرگ اسراری در سراسر کره زمین دارد.

(وحتی شاید مرتبط با انجمنهای بزرگ سری /فراماسونری/تئوزوفی مادام بلاواتسکی /بوهمیان گراو/هیاتهای چند نفره تصمیم گیر سیاستهای کلان دنیا که همه ساله در زمانی معین و شهری معین که یک هتل در یک کشوراروپایی است جمع می گردند .-مترجم)

 

سومین کتاب از سری Montauk : (اهرام Montauk ): این کتاب آگاهی عمیق تری نسبت به جستجو و کشف در پدیده های روانی Montauk به خواننده می دهد و نگرشهایی  شگفت انگیز از ساختار و جلوه گری عالم هستی به خواننده ارایه می کند.

این مقدمه ، برای خواننده ای طراحی شده است  که برای  اولین بار ، و تازه موضوع مونتاک  آشنا شده است و همچنین یاد آوری ذهنی برای کسانی است ، که 2 کتاب اولیه (در مورد مونتاک ) را خوانده اند.
منشاء پروژه Montauk :

قدمت پروژه مونتاک به سال 1943 میلادی برمی گردد ، هنگام تحقیق بر روی  نامرئی شدن ناو جنگی یو اس اس Eldridge (ناو فوق به ناگهان از روی صفحه رادارمحو و نامریی شد )،یو اس اس   Eldridridge

به عنوان کشتی نیروی دریایی ایالات متحده در  محوطه آبهای فیلادلفیا مستقر بود وحوادث مربوط به کشتی فوق ، معمولا با عنوان”آزمایش فیلادلفیا” اشاره می شود.

هدف از این آزمایش این بود که کشتی فوق توسط امواج رادار غیر قابل کشف و ردیابی باشد …

و در این حین و هنگام آزمایش بود که ، وقایع کاملا غیر منتظره و شدیدی عارض و حادث  شد ! کشتی در مقبل چشمان غیر مسلح همگان ناگهان   نامرئی شد به و از زمان و مکان خود به بعدی دیگر انتقال یافت همانطوری که ما آن را می دانیم!

هر چند این پیشرفت قابل توجهی در شرایط تکنولوژی آن زمان به حساب می آمد ، ولی آن برای مردمی که در گیر آن بودند، تبدیل به فاجعه ای شد…

ملوانان از این بعد زمانی به فاز دیگری منتقل شده بودند و دروضعیت بازگشتشان به زمان حال ، عدم تعلق کامل روانی و وحشت در سیمایشان موج می زد .

حتی برخی از آنان به دیواره/جداره  تاق شکل کشتی آویخته شده بودند….

کسانی که جان سالم بدر بردند با عنوان داشتن “ذهنی نا مناسب” از خدمت  مرخص شدند و موضوع این  قضیه صورت بی اعتبار به خود گرفت و تمام امور آن پوشیده ماند.

.http://en.wikipedia.org/wiki/USS_Eldridge_(DE-173)

http://en.wikipedia.org/wiki/Philadelphia_Experiment

 

پس از جنگ ، ادامه تحقیق تحت سرپرستی دکتر جان فون نویمان( که جنبه های فنی آزمایش فیلادلفیا به سرپرستی او انجام شده بود) پیگیری شد.

دستاورد جدید وی این بود که راهی بیابد و بداند که چه چیزی علایم ذهنی انسان را میسازد و چرا مردم نمی تواند بدون بروز فاجعه و به راحتی با ” پدیده interdimensional”(مسافرت زمانی بین الابعاد .مترجم)  کنار بیایند .

مطالعه گسترده عامل انسانی (در بروز این پدیده ها) در آزمایشگاه ملی بروکهاون در لانگ آیلند ، نیویورک آغاز شده است. آن را به عنوان پروژه ققنوس ( پروژه  فونیکس) شناخته می شود.


http://en.wikipedia.org/wiki/John_von_Neumann


فون نویمان نه تنها مخترع کامپیوتر مدرن بود بلکه نابغه ی ریاضی در نوع خود  به شمار می آمد، او توانست بر روی منابع عظیمی ازاطلاعات مجتمع نظامی /صنعتی متمرکز شود منابعی که  که شامل پایگاه داده ای گسترده ای ازتحقیقات روانی نازیها بود. اطلاعات ارزشمندی که متفقین پس ازپیروزی در جنگ جهانی دوم به دست آورده بودند.

این تحقیقات ، در برابر پس زمینه ای طرح می شد که فون نویمان در تلاش ساختن دستگاهی بود که تکنولوژی کامپیوتر وتجهیزات رادیویی پیچیده را با ذهن انسانها پیوند بزند !

با گذشت زمان ، او در تلاشهایش در این راه به موفقیت کامل دست یافت . پس از سالها آزمایش تجربی ، اودریافت که افکار انسان نهایتا می تواند توسط گیرنده های” رادیویی محرمانه کریستالی” دریافت شوند ،

به کامپیوتر رله و مخابره شوند ونهایتا به کامپيوتری فرستاده شوند که می تواند افکار را در قالب بیت اطلاعاتی ذخیره کند . این افکار طرح گونه ( شکلی گرافیکی از افکار –مترجم) می تواند در صفحه مانیتور کامپیوتر به نمایش دراید یا بر روی کاغذ چاپ شود .

(محض اطلاع دوستان عزیزم ، انواع امواج مغزی را در جدول زیر آورده ام : مترجم)

نوع موج دامنه فرکانس (هرتز) تواناییهای ذهنی
دلتا ( Delta ) 1/0 تا 3 خواب عمیق، خواب شفاف، افزایش عملکرد سیستم ایمنی، هیپنوتیزم
تتا ( Theta ) 3 تا 8 آرامش عمیق، مدیتیشن، افزایش تمرکز حافظه‌ای، خلاقیت، رویابینی شفاف، هیپنوتیزم، حالات هیپنوگوجیک
آلفا ( Alpha ) 8 تا 12 آرامش ملایم، آموزش برتر، تفکرات مثبت، هیپنوتیزم، مدیتیشن
بتای پایین ( Low Beta ) 12 تا 15 آرامش متمرکز، افزایش تواناییهای توجه
بتای متوسط
( Midrange Beta )
15 تا 18 افزایش و تواناییهای ذهنی، تمرکز هشیاری، IQ
بتای بالا ( High Beta ) بیش از 18 کاملا بیدار، حالات نرمال هشیاری، استرس و اضطراب
گاما ( Gama ) بیش از 40 در ارتباط با اطلاعات، اشتغال فرآیند مهارتی غنی

http://kowsarpardaz.blogfa.com/post-23.aspx

این اصول وتکنیکها توسعه و ارتقا یافتند تا اینکه یک دستگاه ذهن خوان مجازی یا virtual mind reading machine ساخته شد . در همان زمان این تکنولوژی به حدی توسعه یافته بود که یک” مدیوم روحی /روانی ” می توانست فکری را در ذهنش بپروراند که قابلیت خروج از ذهنش وانتقال به کامپیوتر را داشته باشد وبر فکر وذهن انسان دیگری بطور بالقوه تاثیر بگذارد. در نهایت پروزه ی فونیکس (ققنوس) درک برتری از نحوه ی عملکرد ذهن و دستاوردی بالقوه گمراه کننده برای کنترل فکر به همراه داشت.

گزارش کاملی برای کنگره ملی امریکا تهیه شد که به نوبه ی خود به عوامل اجرایی دستور می داد پروژه منحل شود ، زیرا که این ترس حداقل برای کارکنان خود پروژه وجود داشت که ذهن و افکارشان در معرض کنترل قرار گیرد !

این نگرانی های شخصی ، به توسعه ی پروژه کمک شایان توجهی کرد ، بطوری که آنان دیگر خط مشی کنگره ی ملی را دنبال نکردند و بدنبال راهی دیگر از جمله از راه بدر کردن نیروی نظامی یعنی ارتش بودند . با این ایده که این تکنولوژی می توانست بعنوان یک فن اوری جنگی برای کنترل اذهان دشمن کاربرد داشته باشد . یک گروه مخفی (سری) با منابع مالی سرشار ، و چند نوع از گروه های نظامی ، تصمیم به تاسیس پایگاهی در کمپ قهرمان  ( Hero ) به منظور دستیابی به تحقیقاتی جدید گرفتند… پایگاهی که یک ایستگاه  نیروی هوایی متروکه در منطقه مونتاک نیویورک بود .


 

این محل به این دلیل انتخاب شد که درانجا یک دکل آنتن رادار عظیمی مستقر شده بود که فرکانس 400 الی 425 مگاهرتزی را گسیل می کرد که این اتفاقا همان باندفرکانسی است که برای ورود به آگاهی ذهن انسان مورد استفاده قرار می گیرد .

اواخر دهه ی 60 میلادی ، فعالیت کمپ قهرمان ، به دلیل کمبود های نظامی ارتش آمریکا رو به افول گذاشت ، ولی در سال 1972 با تامین مالی مناسب ، پروژه ی مونتاک بطور کامل برروی آزمایشات کنترل ذهن متمرکز شده وگسترش یافت .بطوری که آزمایشاتی بر روی انسانها ، حیوانات ،و سایر اشکال آگاهی (مثل ارواح ) که نظر به وجودشان می رفت انجام شد.

در طول سالیان متمادی ، محققان مونتاک تکنیکهای کنتزل ذهن را تکمیل کردند و کاوش حد اکثری خود را گسترش دادند…هدف آنها ، رسیدن به افقهای دوردست توانایی های ذهن انسان بود…

با گسترش قابلیتهای مدیومهای روحی/ روانی ، پرسنل و کارکنان مختلفی که در مونتاک کار می کردند ، آن   توانایی مدیوم روحی /روانی نهایتا به نقطه ای می رسید که می توانست توسط سخت افزار تقویت شود .

در این بین ، توهماتی نیز بودند که به دو شکل ظاهر می شدند : سوژه ای ذهنی و ابژه ای عینی ، این موارد حتی شامل ” ایجاد مجازی ماده ” نیز می شد .

همه ی این مواردی که ذکر شد ، در تاریخ آنچه که ما تجربه ی عادی انسانی می نامیم ، غیر متعادل و غیر عادی هستند…اما دهان مردمی که از پروژه ی مونتاک گریخته اند را نمی شود بست و افشا گریشان را متوقف نمود . انها بیش از هرکس دیگری ، در این دنیا به این حقیقت خارق العاده رسیده اند…

پس از آنی که کشف شد یک مدیوم روحی /روانی ، می تواند ماده را آشکار کند ، چنین مشاهده شد که همان روح می توانست در زمانهای مختلفی ظاهر شود واین تظاهر ، براساس آنچه که مدیوم روحی /روانی می اندیشید ، بستگی تام داشت .

بنابراین و با این اوصاف ، چه اتفاقی خواهد افتاد اگر یک مدیوم روحی /روانی در باره ی کتابی بیندیشد ،اما فکرش در روز قبل ظاهر و آشکار شود ؟ این خط فکری و تجربه ی منحصر به فردی بود که منجر به خلق این ایده شد که هر نفر در این دنیا می تواند زمان خود را “خم ” کند….

پس از سالها تحقیق تجربی و آزمایشگاهی و علمی توسط آزمایشات گسترده و پیچیده و خارج از قاعده رایج ، کانالها (پورتالها) ی زمان بالا خره باز شدند …

پروژه ی مونتاک در نهایت کار خود ، به نقطه اوج عجیب و غریب آن یعنی به” گرداب زمان” و نقطه ی گشوده ای در زمان گذشته یعنی سال 1943 رسید که این تاریخ دقیقا تاریخ اصلی آزمایش فیلادلفیا بود .

http://en.wikipedia.org/wiki/Philadelphia_Experiment

راز هیچکدام از این اطلاعات ذکر شده روشن نمی شد مگر توسط : پرستون بی نیکولز ، که یک نابغه ی الکترونیک بود . پرستون بی نیکولز روزی متوجه شد ، که او یک قربانی بی خبر آزمایشات اسرار امیز است .

در حین کارش برای پیمانکار دفاعی در ” لانگ آیلند ” ، چالش پرستون ، تحقیق در خصوص ارتباط افکار مردمان  با یکدیگربود . (تله پاتی –مترجم) او دراین حین دریافت ، که امواج رادیویی پخش شده مداوم در حال انتقال ، توسط مردمی که او با انها کار می کرد مسدود می شد و منتقل نمی گردید .

اوبه عنوان یک کارشناس رادیو و الکترونیک ، سیگنالهای رادیویی را که از ایستگاه  نیروی هوایی مونتاک می رسیدند تعقیب کرد و شروع به تحقیق جامعی دراین زمینه کرد که بیش از یک دهه به طول انجامید .

او بسیاری از تجهیزاتی را که در طول پروژه مونتاک مورد استفاده قرار گرفته بودند بدست آورد .

از همه مهمتر ، او دلیل ترس مزمنی که با او بود کشف کرد : ترسش به این دلیل بود ، که خیلی از مردم مونتاک اورا به خاطر می آوردند ! و به یاد می اوردند که او قبلا آنجا کار می کرده است !

این مساله وقتی به اوج خود خود رسید که همسر پسر عمویش ، براین مساله اصرار می ورزید که او (پرستون) در مونتاک بوده است . دو مرد پس از مشاجره ، تقریبا متقاعد شده بودند که پرستون هرگز در مونتاک نبوده است !

مدت کوتاهی پس از این استدلال ، پرستون شروع به گرفتن رد پایی از یک زندگی گرفت که همچون نور باریکی سو سو می زد ، زندگی که او قبلا از آن آگاهی نداشت …پس از صحبت با بسیاری از دانشمندان و مهندسان مختلف که به نوعی با پروژه ی مونتاک مرتبط بودند ، تازه مساله زندگی پیشین خود را دریافت و توانست آنچه را که تا به حال برایش  اتفاق افتاده است مثل قطعات پازل کنار هم بگذارد .

در گاهی اوقات ، اودر ” 2 خط جداگانه  زمانی ” زندگی کرده است …در یکی از این ابعاد ، او در مونتاک کار کرده  ودیگری او در مکانی دیگر ( لانگ ایلند) مشغول به کار بوده است .

 

 

اکتشافات کاری و زندگی او زمانی مهر تایید خورد که در سال 1985 ، مردی اسرارآمیز به نام

 

” دانکن کامرون ” در استانه در خانه اش ظاهر شد .

دانکن کامرون ،استعداد غریبی در مورد تحقیقات روانی داشت ، ودر نهایت مدعی شد که در این زمینه ها توسط NSA ( آژانس امنیت ملی آمریکا) آموزش دیده است .

” پرستون ” بدون ذکر مصیبت و بلاهایی که در مونتاک برسرش آمده بود ، (و او آنها را کم کم به یاد می آورد) دانکن را به خارج از محوطه ی مونتاک می برد ، و از کشفی که می کند شگفت زده می شود !

او مدخل ورودی پایگاه را به خوبی  می شناسد و به یاد می آورد (نمونه ای از دژاوو-مترجم).

حتی کار کردنش را هم در آنجا به یاد می آورد و به یاد آورد که از دانکن به عنوان مدیوم روحی / روانی اولیه در آزمایش سفر زمان استفاده شد .

http://www.bielek.com/

پرستون ، همچنین به خاطر آورد که در آزمایش اصلی فیلادلفیا ، در کشتی یو اس اس آلدریچ به همراه برادرش ” ادوارد بی نیکولز “ حضور داشته است . ( ادوارد اکنون با نام ” آل بیلک “ در محافل شناخته می شود )

با توجه به محاسبات پرستون و دانکن ، پروژه ی مونتاک در تاریخ 12 اوت 1983 به نقطه ی اوج خود رسید کانال متورم و پورتال زمان به مرحله ی تکمیلی و عملکردی خود رسید و آماده ی بهره برداری بود ، اما ناگهان همه چیز از کنترل خارج شد  و قضیه صورت دیگری به خود گرفت و دانکن به همراه گروهی از مردم که خودش آنها را فرا خوانده بود ، تصمیم گرفتند پروژه ی مونتاک را متوقف و اساس آنرا در هم بشکنند .علت این شورش چه بود ؟ زمانی که دانکن ، وظیفه ی مدیومی در مونتاک بر عهده داشت ، دستگاهی متصل به گیرنده های محرمانه  رادیویی وجود داشت که با کریستالهای میله ای شکلی مجهز شده بود که افکار را به سمت خارج از یک انتقال دهنده عظیم هدایت می کرد ،” دانکن ” نشسته بر روی صندلی جانور غول پیکرهیولاگونه ای را از ضمیر نا خود آگاهش تصور کرد که به بیرون از فکرش هدایت و رها کرد که این عمل پروژه ی مونتاک را به معنای واقعی نابود کرد و مردمی که در پایگاه کار می کردند ، دفعتا بطور یکسان کاررا رها کردند و پی کار خود رفتند .

(شباهتهای عجیبی بین این قضیه و فیلم سه گانه ی ماتریکس وجود دارد : صندلی مخصوص ، دستگاهی که مدیومها /افراد با استعداد روحی /روانی –هکرها و کارشناسان الکترونیک /کامپیوتر رابه واقعیت مجازی وصل می کند ، تصورات و تخیلات در دنیای مجازی …آیا برادران واچوفسکی تحت تاثیر پروژه مونتاک فیلمهای انقلابی شان را ساخته اند ؟  -مترجم )

کانالها و شفتهای ورودی هوا و ورودی های اصلی به تاسیسات زیر زمینی پایگاه  بر روی هم افتادند و از مقدار عظیمی از آوار پر شدند …جزئیات کامل این ماجرای اسرار آمیز همچون راز سر به مهری تا به کنون

حل نشده باقی مانده است …

(چه اتفاق یا اتفاقاتی غیر از ظهور هیولای ثصوری دانکن در مونتاک رخ داده !؟آیا عکسی و فیلمی از محل با وجود دوربینهای مداربسته بدست آمده؟! آیا واقعا هیولایی که از فکر دانکن به صورت تجسم به تجسد درآمد ،زنده است یا همه اینها عوامفریبی بیش نیست ؟! آیا ظهور replitian یا خزندگان انسان نما ، با این آزمایش توام بوده است؟ پرستون ، دانکن ، پیتر مون واقعا چه هدفی در سر دارند ؟ هدف ارایه اطلاعات به منظور کشف حقایق ذهن انسان است یا… ؟ سعی میکنم در قسمتهای بعدی این مطلب به انها بپردازم – مترجم)

 

اگرچه یک فیلم کپی رایت شده در مورد این داستان شگفت انگیز بطور گسترده  در این زمینه توزیع شده  وچندین سخنرانی درباره پروزه مونتاک ارایه شده ، هیچ کتابی بی محابا و رک وراست درباره موضوع فوق نپرداخته است .

(سایتهای زیر درباره ی این موضوع  مطالب سودمندی دارند که توجه علاقمندان و دوستان را جهت استفاده از مطالبشان به آنها جلب می کنم : -مترجم)

http://www.bielek.com/
http://www.bibliotecapleyades.net/montauk.htm
http://www.v-j-enterprises.com/montautauk.htm

نویسندگان مختلفی در این زمینه مجبور به ادای وظیفه ی خبری و اطلاع رسانی  خود بودند ، اما آنها هم به طور ذهنی ، از تحلیل موضوع ناتوان ماندند یا ترجیح دادند در ارتباط با آن سکوت اختیار کنند به جای اینکه از راه دیگر موجبات وحشت دیگران را فراهم  سازند…

یک خبرنگار سرویس علمی نیویورک تایمز ، در مورد پروژه ی مونتاک به منظور رد موضوع  دست به کار شد ودر کمال تعجب دریافت که این پروژه ، در واقع مساله ای کاملا واقعی و علمی بود .

من ( پیتر مون –نویسنده مقاله ) وقتی پیش ” پرستون “ آمدم ، که او در حال تحقیق برروی سیستم صوتی پیچیده ای بود …

با توضیحات مبسوط او خود را درحالی یافتم که انگار در حال شنیدن داستانی تماشایی هستم که حداقل از داستانهای علمی –تخیلی که شنیده ام بهتر است !

پس از گذشت چند ماه ، من تصمیم به نوشتن کتاب “پروژه ی مونتاک ” گرفتم ، این کتاب بدون مشورت با کس دیگری در باره ” پرستون بی نیکولز” نوشته شده است …، شخصی که می خواهد ، منابع اطلاعاتی اش محفوظ بماند . به جای انجام یک تحقیق پرهزینه وزمان بر و وقت گیر ، استراتژی من این بود که اطلاعات را از خارج دریافت کنم و بصورتی در اسرع وقت   برای جمع آوری سرنخ های تایید شده  از مراجعی استفاده کنم ، که در نهایت ، با دلایلی محکم ، بر اثبات این داستان باور نکردنی صحه می گذاردند …

همانطوری که پروژه ی مونتاک با تحقیقات بیشتری منتشر شد ، و شرح حوادث آن تداوم یافت ، مشخص شد که یک سناریوی واقعی در پشت اطلاعات قاطعی که ” پرستون ” در باره آنها سخن گفته بود ، وجود داشت .

اینها همه مروری تاریخی /رویدادی بروقایع مونتاک بودند.

اما تماشایی تر از همه ی این   تاییدات این بود که کشف پروژه ی مونتاک به طور جدایی ناپذیری ، به بدنام ترین فرد مکاتب اسراری همه دورانها وزمانها یعنی ” آلیستر کراولی “ پیوند خورده بود ! که در محافل مربوطه از او به عنوان نابکارترین و شریر ترین مرد جهان یاد می شود…بر اساس همین گزارشات محفلی ،

کراولی با همزاد خودش عمل جادوی ج.ن .س. ی انجام می داده و کاملا با او مرتبط بوده است .

او همچنین ، با موجوداتی که از جسم و بدنشان جدا بوده اند (ارواح واشباح ) به توسط دستکاری در زمان در ارتباط بوده و مسافرتهای متعددی در بین ابعاد دیگر داشته است حتی پیشنهاد ماهیت بین الابعادی جهانهای دیگر آزمایش فیلادلفیا ، می تواند تعبیری ماورایی و جادویی و شگفت انگیز کراولی باشد .

 برای اطلاعات بیشتر در مورد این فرد به سایت زیر مراجعه کنید:

http://en.wikipedia.org/wiki/Aleister_Crowley

(در این مورد ، نمونه های مشابهی در زمان خودمان موجود است : غیب کردن /نامریی کردن مجسمه ی ازادی  نیویورک /یک کوپه ی قطار توسط دیوید کاپرفیلد در مقابل چشمان حیرت زده حاضران

آیا دیوید کاپر فیلد ، دیوید بلین ، کریس آنجل با جادوی آلیستر کراولی آشنا هستند ؟ -مترجم )

اثبات این ارتباطات شگفت انگیز “کراولی” در طول یک دوره ی زمانی طولانی مدت گسترش یافت ،

این کشف زمانی شروع به شکل گیری نمود که من اولین مصاحبه ام را با پرستون آغاز کردم و زمانی که این کلمات از دهان پرستون در رفته بود و موقعی بوده که به جادوگر کراولی متصل بوده است .

پرستون معتقد بود که هرد ویشان ، (یعنی خودش و دانکن کامرون ) در زندگی پیشین ،” پرستون و مارکوس ویلسون ” بوده اند .. در واقعیت .این برادران دو قلو بوده اند واز اولین تولید کنندگان ابزار آلات علمی  در بریتانیای کبیر آن زمان به شمار می رفتند .

علاوه براین ، در آن زمان ایندو جزو دوستان خانوادگی ” الیستر کراولی “ هم بشمار می رفتند و آنها تا به حال نیز در شراکت تجاری مشترک با او نقش داشته اند .

تصدیق می کنید که تمامی موارد بالا ، همانند داستانی افسار گسیخته به نظر می آید ، بنابر این من شروع به جستجو در هر مرجعی برای پیدا کردن ” ویلسون ها “ در کتابهای مختلفی که نام آلیستر کراولی با ان همراه بود نمودم ،ولی چیزی دستگیرم نشد .

در این جستجو و کنجکاوی فکری ، با شگفتی کشف کردم که نه تنها ” الیستر کراولی “ در سال 1918 مونتاک را دیده است بلکه او در کتاب اتو بیوگرافی اش (شرح حال زندگی خود شخص به قلم خودش –مترجم ) اسم ” دانکن کامرون “ را ذکر کرده است ! پس از این کشف مهم ، نمونه های متعددی از همزمانی رویداد های بین خانواده های ” کامرون ” و ” کراولی” کشف شدند .

(اینها جزئیات مروری بر مونتاک بودند اما من هنوز مرجعی از ” برادران ویلسون ” پیدا نکرده بودم )

معنای این همزمانی های مختلف بین نامهای ” کامرون ” و “کراولی” را زمانی دریافتم ، که داشتم در باره ی زنی که  خودش را ” کامرون ” می نامید تحقیق می کردم …شاید ازدواج این زن ، با “جک پارسونز”

(اولین دانشمند و مخترع سوخت جامد راکتها و موشکها ی فضایی  و شاگرد کراولی ) ، مشهورترین ازدواج در نوع خود و زمان خود محسوب می شد .

همه آنها با هم ( کامرون ، جک پارسونز ، کراولی و…) در فعالیت مسافرت بین الابعاد دیگر جهان ها که با عنوان Babalon شناخته شده مشارکت داشتند (بابالون یک مراسم تشریفاتی بود که توام با جادوی ج.ن س .ی

که از سوی برخی به عنوان بزرگترین عمل جادویی قرن ستایش شده ومعرفی گردیده بود)

http://en.wikipedia.org/wiki/Babalon

 

Babalon) – به عنوان زن ننگین ، مادر بزرگ و یا الهه مادر اعجوبه های ترسناکی  است که در سیستم عرفانی Thelema شناخته شده ، که در سال 1904 با نویسنده انگلیسی و occultist Aleister کراولی از

” کتاب قانون ” بوجود آمده ودر سراسرمکاتب فراماسونری جهان اشاعه یافته است ….مترجم .)

(دوستان عزیزم ، شمارا ارجاع می دهم به سکانسی از فیلم Eyes wide shut ساخته ی استنلی کوبریک فقید که در آن تام کروز نقاب برچشم در مکان ممنوعه انجمنی فراماسونری قدم می گذارد ، به جمعشان می پیوندد و به وضوح این جادو را می بیند ! به نظر من یکی از دلایل جداشدنش از نیکول کید من (همسرش) وقایع بی پرده ی این فیلم افشاگرانه و صریح در مورد این انجمنها بود حال سوای سایر دلایل زندگی های پوشالی بازیگران وستارگان هالیوود و نیز سکانس کلیدی فیلم بچه ی رزمری ساخته ی رومن پولانسکی که روح شیطانی در کالبد کاهنان در حال تعرض به زن نقش اول است و بچه ای از نسل شیطان بدنیا می آید و جالب اینجاست که مدتی بعد پولانسکی همین همسر باردارش را در طی ماجرایی فجیع و مرتبط با گروه های شیطان پرست از دست می دهد – مترجم)

از طریق یکسری از رویدادها ی همزمان وباور نکردنی ، من (پیتر مون ) بخاطر شروع کسب وکاری جدید به کالیفرنیا ی جنوبی سفر کردم ، کاملا به طور تصادفی ، یکی از دوستان مونث کامرون را ملاقات کردم ، در کمال تعجب دریافتم که اودر کالیفرنیا زندگی می کند ، ومن بزودی دریافتم که درحال نقل اطلاعاتی در خصوص آزمایش فیلادلفیا ، پروژه ی مونتاک روابط بین کراولی  و کامرون به او هستم ، ودر کمال شگفتی من ، او به من خاطر نشان کرد که اسم اصلی اش کامرون نیست ، بلکه ” ویلسون “ است !

چند ماه بعد من نامه ی شگفت آوری را دریافت کردم ، مبنی براینکه ، “برادران ویلسون ” وجود داشته اند یا خیر . که این پرونده را با این سوال می بست . آن نامه از فردی به نام ” آمادو کراولی “ بود که ادعا می کرد پسر نامشروع ” آلیستر کراولی “ است . نه تنها او پدرش را به خاطر صحبت در باره برادران ویلسون به من شناساند ، بلکه سرنخ هایی ارایه داد که ضریب دروغگویی درباره ی اصل ونسبش را به صفر می رساند .” آمادو کراولی” نه تنها وجود برادران ویلسون را تایید کرد ، بلکه جزییاتی تماشایی از جایگاه و موقعیت پدرش در 12 اگوست  1943 (روز ازمایش فیلادلفیا ) ارایه کرد .

آلیستر کراولی ، پدر آمادو در یک کارناوال طی یک مراسم جادویی که با نام ( Men – an -tol ) در انگلستان آنرا سرپرستی می کرد ، زمانی که یک تخته سنگ به شکل شیرینی دوناتی حفره دار (مثل شیرینی خامه ای خودمان که به شکل حلقه ای توخالی است –مترجم) بطور قائم و راست در آب قرار داشت ، بر طبق گفته های آمادو ، آلیستر اورا در لای سوراخ حفره ی سنگ قرار می دهد ودر بالای مسیر آبهای خروشان ول می کند و خود از سواحل انگلستان به لانگ آیلند نیویورک می گریزد .

در اکثر موارد اینجا جایی است که ” مروری بر مونتاک ” پایان می پذیرد .

کشفیات حیرت آور بعدی این بود که نشان می داد ” پرستون “ هنوز آن صندلی گهواره ای اش(دغدغه ی مونتاک ) را کنار نگذاشته و خط فکری مستدل او باعث اعتبارش بود و این چیزی است که این کتاب به این منظور نوشته شده است .

علاوه براینها ، ان نشان داد که نیروهایی که در پروژه ی مونتاک آشکار هستند ، ریشه عمیق نهفته این موضوع را با مکاتب اسراری بیش از پیش محکمتر می سازد .

در حالی که ” مونتاک ” مرور می شد ، مروری آشکارا جذاب بود ، شبکه ای از قضایای بهم تنیده ، و دسیسه گون ودر برخی جهات پخش شده ، که غیر موازی  هم پیش می رفتند وبسیاری از نتیجه گیری ها ی نهایی را سبب میشدند ، اما بااین وجود ، ما با بسیاری از پرسشهای بدون جواب ، برلبه ی صندلی خودمان میخکوب و آویزان شدیم …از این نظر که کتاب تحقیقی جامع بود اهمیت دارد آن مارا به طرف مکاتب اسراری راهنمایی کرد ، سازمانها مخفی که از زمانهای قدیم وجود داشته اند و بدنبال تنظیم آگاهی و آزادی شخصی می باشند…

 سايتي ديگر اين چنين بيان ميكند:

 

پیش از جنگ جهاني دوّم و در طول آن، نیروی دریایی آمریکا دست به آزمایش‌هايي برای نامرئی کردن کشتی‌ها و هواپیماها زد (در سال 2010 نيز ارتش بريتانيا به آزمايش مشابهي دست زد كه مستند آن از صداي امريكا پخش شد). این نامرئی کردن بايد به گونه‌ای باشد که رادارها دیگر قادر به ردیابی این وسایل نبوده و حتّي با چشم غيرمسلّح هم نتوان آنها را ديد. به این منظور کل جرم وسیله مورد نظر باید به طور كامل وارد بعد دیگری از زمان-فضا می شود تا جرم آن قابل ردیابی و بمباران شدن نباشد. در نتيجه زير نظر بزرگترین فیزیکدانان قرن از جمله «نیکلاس تسلا» و «جان ون نیومن» این پروژه در مساحتی بیش از ۵۰ هکتار در کنار بندر فیلادلفیا شروع به کار کرد.

تصوير بالا در حال نشان دادن نيكلاس تسلا در ميان امواج الكتريسيته است. به گفته بسياري از اطرافيان وي، زندگی نيكلاس پر از رمز و راز بوده و نحوه اعلام مرگش توسط دولت آمریکا نيز بسیار شک برانگیز است.

با اين كه مرگ او در سال ۱۹۵۷ اعلام شد، ولي جسدش هيچگاه به کسي نشان داده نشد (حتّي به بستگان درجه يك او). اين مسئله با توجّه به اين كه نيكلاس تسلا هرگز در هيچ جنگي از نزديك حضور نداشته و بيشتر در محيط‌‌هاي آزمايشگاهي به سر مي‌برده بسيار شك‌برانگيز است...

چرا بايد جسد يك دانشمند را حتّي به خانواده‌اش نيز تحويل ندهند، مگر آن كه اتّفاقي عجيب براي او افتاده باشد؟

قضيه هنگامي جالب‌تر مي‌گردد كه برخي شاهدان عینی و شماري از همكاران سابق وي ادّعا كرده‌اند كه او را در سال ۲۰۰۱ نیز زنده دیده‌اند، در حالی که همچنان دست به آزمایش‌هاي بسيار خطرناك، غیرقابل بخشش و قربانی کردن انسانها می‌زند.

 

 




:: موضوعات مرتبط: فیزیک , جالب انگیز , ,
:: برچسب‌ها: پروژه فیلادلفیا , پروژه رنگين كمان , فيلادلفيا , رنگين كمان , مونتاك ,
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : هومن
تاریخ : سه شنبه 8 بهمن 1386
مطالب مرتبط با این پست